به گزارش قدس آنلاین، آتش جنگ اقتصاد ایران و غرب هر روز شعلهورتر میشود. آنچه از اردوگاه دشمن قابل مشاهده است این است که ساز و کار جنگی منسجمی برای به زانو درآوردن ایران تدارک دیده شده و جبهههای مختلف در مقابل مردم ایران گسترده شده است: وزارت خزانهداری با ابزار تحریم اقتصادی، دستگاه تبلیغاتی با ابزار بنگاههای رسانهای، دستگاههای اطلاعاتی با انواع ابزارهای جاسوسی و ستون پنجم.
در این میان، تحلیلی از وضع جبهه خودی میتواند نقاط ضعف و قوت ما را مشخص نماید.
1) با همه هشدارها و تأکیدها، به نظر میرسد مسئله اصلی دولت نه اقتصاد بلکه فرهنگ باشد. این موضوع را از شعارهای انتخاباتی سال گذشته رئیس جمهور و همچنین اقدامهای عملیاتی نظیر باز کردن درهای ورزشگاهها به روی زنان و لو به بهانه تماشای مسابقات جام جهانی میتوان فهمید.
این در حالی است که در عرصه اقتصادی اقداماتی به جدیت فوق در راستای شعارهای اقتصادی رئیس دولت ندیدهایم. فراتر از این مسئله جز در یکی دو ماه اخیر - آن هم در حد بیان- باوری جدی نسبت به «جنگ اقتصادی» در نگاه دولتمردان وجود نداشته است.
2) همیشه و در همه جای دنیا، شرایط جنگی نیازمند اخذ تدابیر ویژه -ولو موقت- است. این در حالی است که تقریباً هیچ گونه «تدبیر ویژهای» از سوی دولت و مجلس برای شرایط فعلی اتخاذ نشده و توصیههای عقبه فکری جریان حاکم بر اقتصاد کشور نیز همان توصیههای نخ نما شدهای است که در هنگام صلح توسط یک اقتصاد سکولار دنبال میشود.
3) زمزمههای این جنگ اقتصادی- به طور جدی- از سال 86 توسط رهبر انقلاب گوشزد شده است. در این میان جریان علمی و فکری اقتصادی کشور که وظیفه تصمیمسازی برای مسئولان را دارد، کمتر تولیدی درخصوص شیوه جنگ اقتصادی داشته است. این مسئله زمانی بیشتر جلب توجه میکند که شاهد کمتر اثر علمی در خصوص شیوه مبارزه با تحریمها هستیم اما آثار علمی متعددی در خصوص شیوه و هوش تحریم کردن توسط جبهه مقابل تدوین شده است.
4) برای موفقیت در جنگ اقتصادی هم نیازمند ایجاد نهادهای متناسب هستیم و هم نیازمند اتخاذ سیاستهای مناسب، منظور از سیاستهای مناسب که مشخص است، اما نهادهای متناسب، نهادهایی است که اول با شرایط اقتصادی کشور هماهنگی داشته باشد و دوم بتواند ظرفیتهای ملی اقتصاد را علیه دشمن بسیج کند. به عنوان مثال در ابتدای انقلاب علاوه بر راهبردهای جنگی، ایجاد نهادی مانند سپاه پاسداران و بسیج مردمی مستضعفان کمک شایانی در پیش بردن امور جنگ تحمیلی داشت. بنابراین جای خالی چنین نهادهایی در جنگ اقتصادی بشدت احساس میشود.
5) همان گونه که در جنگ نظامی، همه بار جنگ را دولت بر دوش نمیکشید، در جنگ اقتصادی هم نمیتوان انتظار داشت دولت به تنهایی مقاومت کند. همه ارکان نظام اعم از مجلس و قوه قضائیه و سایر دستگاههای عمومی غیردولتی باید به کمک دولت بیایند.
اگر در دوران دفاع مقدس مدیریت جنگ فراتر از نهاد دولت صورت میپذیرفت به نظر میرسد در جنگ اقتصادی؛ دولت میتواند مدیریت جنگ را بر عهده گیرد و هنوز شرایط بدان جا نرسیده که بخواهیم مدیریت را بر عهده نهادی فراتر از دولت واگذار نماییم. به نظر میرسد در حال حاضر، هیچ کدام از دستگاههای موجود غیردولتی نیز به مقتضیات شرایط جنگی عمل نمیکنند. به عنوان مثال وقتی بسیج در اردوهای جهادی میتواند ظرفیتهای مردمی را در عرصه آبادانی فعال نماید چرا از این ظرفیتها در عرصه مقابله با تدابیر دشمن استفاده نمیکند؟
6)به نظر میرسد با وجود کمبودها و کاستیها، مردم- حتی در شرایط نبود نهادهای مناسب- بهترین عملکرد را در جنگ اقتصادی داشتهاند. مردم در عین اینکه طبق سیاستهای اعلامی از جمله حمایت از کالای داخلی عمل نمودهاند، اعتراضهای خود را هم اعلام میکنند تا مبادا مسئولان، جنگ تحمیلی اقتصادی را فراموش کنند و موشکهای تحریم، فاتحه اقتصاد کشور را بخواند. در این میان اگر عدهای ستون پنجمی سعی دارند اعتراضهای بحق مردمی را منحرف نمایند، دستگاههای اطلاعاتی باید هوشیارتر عمل نمایند.
نظر شما